فریده تاری پناه؛ ابوالفضل رنجبرفردوئی؛ عباسعلی ولی؛ مرضیه مکرم
چکیده
یکی از بخشهای نوین و کمسابقه، بهویژه در مطالعات داخلی، بررسی کمّی ناهمواریهاست. شناخت علمی و کمّیگرایانة موقعیت توپوگرافی همواره از مباحثی بوده که در تحقیقات داخلی، چندان به آن توجه نشده است. این مبحث تأثیر بسزایی در تحلیلهای ژئومورفولوژیک، هیدرولوژی و محیطشناسی دارد. وجود انواع لندفرمها و تنوع آنها معمولاً با تغییر ...
بیشتر
یکی از بخشهای نوین و کمسابقه، بهویژه در مطالعات داخلی، بررسی کمّی ناهمواریهاست. شناخت علمی و کمّیگرایانة موقعیت توپوگرافی همواره از مباحثی بوده که در تحقیقات داخلی، چندان به آن توجه نشده است. این مبحث تأثیر بسزایی در تحلیلهای ژئومورفولوژیک، هیدرولوژی و محیطشناسی دارد. وجود انواع لندفرمها و تنوع آنها معمولاً با تغییر شکل و موقعیت زمین کنترل میشود؛ بنابراین طبقهبندی و شناسایی مناطق گوناگون، با توجه به ویژگیهای مورفومتری آنها، ضروری است و ازاینرو پژوهش حاضر سعی در طبقهبندی لندفرمها در منطقة خارستان، واقع در شمالغرب استان فارس و عوامل مؤثر در آن دارد. در همین زمینه، در مرحلة اول، از روش شاخص موقعیت توپوگرافی (TPI) بهمنظور طبقهبندی لندفرمها و روش کورین برای تعیین کلاسهای ریسک واقعی فرسایش استفاده شد. همچنین بهمنظور تعیین شاخص تفاضلی نرمالشدة پوشش گیاهی (NDVI) از تصاویر ماهوارة لندست 8، مربوط به خرداد 1396، بهره گرفته شد. در مرحلة بعد، رابطة انواع گوناگون لندفرم با فاکتورهای زمینی ارتفاع، شیب، جهت شیب، شاخص خیسی توپوگرافی (TWI)، شاخص ناهمواری زمین (TRI) و NDVI مشخص شد. در مرحلة آخر، وضعیت لندفرمهای گوناگون در کلاسهای متفاوت ریسک فرسایش، تعیین شد. نتایج نشاندهندة ده گونه لندفرم در منطقة مورد مطالعه بود. بیشترین نوع لندفرمها در منطقة مورد مطالعه، آبراهه و قلههای مرتفع، بهترتیب با مساحت 71/27 و 48/27% بود؛ درصورتیکه دشتهای کوچک کمترین مساحت (18/1%) منطقة مورد مطالعه را شامل میشد. کلاسهای لندفرم با شاخص خیسی توپوگرافی در سطح 95% همبستگی معنیداری را نشان داد. از نظر توزیع مکانی، بیشترین سطح (71/91%) منطقه را NDVI کلاس 1/0 تا 3/0 دربر میگرفت. NDVI بزرگتر از 4/0 در لندفرمهای آبراهه و درههای Uشکل مشاهده شد. ریسک واقعی فرسایش در سه کلاس کم، متوسط و زیاد با مساحتهای 14/31%، 11/31% و 78/37% طبقهبندی شد. در کلاس فرسایش کم، متوسط و زیاد، لندفرمهای آبراهه و یالهای مرتفع و قله بهترتیب با 44%، 57% و 59% بیشترین سطح را به خود اختصاص دادند.
علیرضا محمودی؛ مرضیه مکرم
چکیده
امروزه از علم سنجش از دور برای مطالعات گیاهی ازجمله تعیین مواد مغذی، بیماریهای گیاهی، کمبود آب یا مازاد آن، شناسایی علفهای هرز استفاده میشود. گیاه، براساس ویژگیهایی که دارد، با برخورد امواج الکترومغناطیس به آن واکنشهای متفاوتی در مقابل امواج (میزان جذب، انعکاس یا عبور) از خود نشان میدهد. ازجمله اطلاعاتی که علم سنجش در این ...
بیشتر
امروزه از علم سنجش از دور برای مطالعات گیاهی ازجمله تعیین مواد مغذی، بیماریهای گیاهی، کمبود آب یا مازاد آن، شناسایی علفهای هرز استفاده میشود. گیاه، براساس ویژگیهایی که دارد، با برخورد امواج الکترومغناطیس به آن واکنشهای متفاوتی در مقابل امواج (میزان جذب، انعکاس یا عبور) از خود نشان میدهد. ازجمله اطلاعاتی که علم سنجش در این زمینه میتواند بهدست آورد میزان مواد مغذی موجود در گیاه است. با تعیین میزان مواد مغذی موجود در گیاه، میتوان از مقدار کود مورد نیاز گیاه آگاهی یافت و از سویی، این مواد مغذی، بهویژه گیاهان مرتعی را شناسایی کرد. هدف از این مطالعه تعیین مواد مغذی موجود در گیاهان مرتعی مریمنخودی دارابی، اسفند، پنجانگشت، اسفند رومی، کُنار، شکر شفا با بهکارگیری دانش سنجش از دور است. برای رسیدن به این هدف، با استفاده از طیفسنج در بازة طیفی ۳/۰ تا ۱/۱ میکرومتر، واکنش گیاه به امواج الکترومغناطیس مشخص شد. سپس با تعیین مواد غذایی موجود در این گیاهان، رابطة بین میزان انعکاسهای امواج الکترومغناطیس با مقدار مواد مغذی در این گیاهان تعیین شد. نتایج نشان داد که در گیاه اسفند رومی باند ۱۰۲۶ نانومتر، در گیاه اسفند باند ۱۰۴۰ نانومتر، در گیاه کُنار باند ۱۰۴۶ نانومتر، در گیاه مریمنخودی باند ۱۰۳۰، در گیاه پنجانگشت باند ۴۰۰ و ۱۰۳۸ و در شکر شفا باند ۱۰۳۸ مؤثرترین باندها در پیشبینی مقدار P مؤثرند. از دیگرسو، بهمنظور پیشبینی Zn در گیاه اسفند رومی باند ۱۰۲۶ نانومتر، در گیاه اسفند باند ۱۰۴۰، در گیاه کُنار باند ۱۰۴۵، در گیاه مریمنخودی باند ۱۰۳۰، در گیاه پنجانگشت باند ۱۰۱۰ و در شکر شفا باند ۱۰۲۸ مؤثرترین باندها بهشمار میروند. بهمنظور پیشبینی Cu با استفاده از مقادیر باندهای طیفی، مشخص میشود در گیاه اسفند رومی باند ۴۰۲ نانومتر، در گیاه اسفند باند ۴۱۰، در گیاه کُنار باند ۱۰۴۶، در مریمنخودی باند ۱۰۳۰، در پنجانگشت و در شکر شفا باند ۱۰۳۸ مؤثرترین باندها محسوب میشوند.
ابوالفضل رنجبرفردوئی؛ عباسعلی ولی؛ مرضیه مکرم؛ فریده تاری پناه
چکیده
پوشش گیاهی، یکی از عوامل ضروری در ساختار و عملکرد اکوسیستمهای خشکی و یکی از حلقههای اساسی زنجیر حیاتی آب-خاک-گیاه و اتمسفر[1] است. مطالعات متعدد ثابت کرده است پوشش گیاهی به تغییرات عوامل اقلیمی و ادافیکی حساس است. بر این اساس، تغییر در پوشش گیاهی و رابطهاش با عوامل مذکور، از اهمیت بسیاری برخوردار است. تحقیق حاضر به منظور بررسی تغییرات ...
بیشتر
پوشش گیاهی، یکی از عوامل ضروری در ساختار و عملکرد اکوسیستمهای خشکی و یکی از حلقههای اساسی زنجیر حیاتی آب-خاک-گیاه و اتمسفر[1] است. مطالعات متعدد ثابت کرده است پوشش گیاهی به تغییرات عوامل اقلیمی و ادافیکی حساس است. بر این اساس، تغییر در پوشش گیاهی و رابطهاش با عوامل مذکور، از اهمیت بسیاری برخوردار است. تحقیق حاضر به منظور بررسی تغییرات پوشش گیاهی و عوامل موثر بر آن، در حوضه خارستان استان فارس انجام شد. در این رابطه، تصاویر برگرفته از سنجنده ETM لندست 7، طی دوره 2000-2017 و دادههای اقلیمیحاصل از 17 ایستگاه هواشناسی استان استفاده شد. با استفاده از این تصاویر، تغیرات زمانی و مکانی NDVI و آنومالی آن استخراج شد. به منظور استخراج نقشه کاربری اراضی از روش طبقه بندی نظارت شده استفاده شد. در نهایت رابطه NDVI با عوامل اقلیمی، توپوگرافی و انسانی (کاربری اراضی) بررسی شد. رابطه بین این شاخص با عوامل اقلیمیو توپوگرافی بر مبنای روشهای رگرسیون وزندار فضایی[1] و حداقل مربعات معمولی[1] بهدست آمد. در مجموع، تغییرات زمانی مبین روند افزایش آهسته NDVI بود. آنومالیNDVI در سالهای قبل از 2008 روند مثبت و برای سالهای بعد روند منفی را نشان داد. توزیع مکانی NDVI مبین یک روند افزایشی از شمال به سمت مرکز و جنوب غرب منطقه مورد مطالعه بود. نتایج حاکی از تاثیر دو دسته عوامل طبیعی و انسانی بر تغییرات پوشش گیاهی بود. NDVI در اراضی کشاورزی و مرتعی افزایش، همچنین پوشش گیاهی طبیعی بیشتر از پوششهای دست کاشت (اراضی کشاورزی و باغی) تحت تاثیر عوامل اقلیمیقرار گرفته است. علاوه بر این تغییرات پوشش گیاهی بر حسب ارتفاع، جهت و شیب هم تفاوت داشت. به طوری که از ارتفاع بیشتر از 2500 متر مقدار NDVI کاهش، در شیبهای کمتر از ˚5، مقدار این شاخص افزایش و در جهتهای شمال و شرق بیشتر از دامنههای جنوبی بود. روند کلی، نشاندهنده افزایش دما و کاهش بارندگی در طول دوره مورد مطالعه بود. با توجه به نقش تعیین کننده بارش در مناطق خشک و نیمهخشک میتوان گفت نقش کنترلی بارش بر NDVI بیشتر از دما است. حداکثر همبستگی مثبت و منفی، بین متوسط بارش سالیانه و NDVI با استفاده از روش حداقل مربعات معمولی به ترتیب 93/0 و 83/0 مشاهده شد. همچنین حداکثر همبستگی منفی و مثبت بین NDVI و دما به ترتیب 65/0 و 5/0 بود. بیشترین مقدار ضریب تبیین مکانی (Local R2) بین NDVI با بارندگی و دما به ترتیب 45/0 و 44/0 بود که در بخشهای مرکزی منطقه مشاهده شد. با توجه به نتایج، میتوان اظهار داشت که عوامل محیطی نظیر ارتفاع، جهت، شیب، دما و بارش از فاکتورهای تاثیرگذار بر پوشش گیاهی در منطقه خارستان هستند.